خداحافظ - باران باش ببار مپرس این کاسه های خالی از آن کیست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردها، پیشوایان اندیشه ها و اندیشه ها، پیشوایان دلها و دلها، پیشوایان حواس و حواس، پیشوایان اندام اند . [امام علی علیه السلام]

خداحافظ

ارسال‌کننده : pedare baran در : 89/8/17 4:50 عصر

سلام بارانی ها

ببخشید این چند روز درست به کامنتاتون جواب ندادم.من دو هفته نیستم درم می رم شمال

جمعه هم کنکور دارم. برام دعا کنید.این تا اینجا.....

وقتی امدم از بارون نمی نویسم.چون بارون خودمو پیدا کردم.از عشق به بارون وصفای باران و از صداش

می گم.دوست دارم دوست نه بخاطر چندتا اس نه به خاطر صداد      به خاطر خودت....... من تو زندگیم

راه و روشم صداقت بوده برای همین گفتم باران باش برای همین گفتم باران باش و رنج جدا شدن از

اسمان را در سبز کردن زمین جبران کن.می ترسم ببینمت چون دیگه نمی تونم بهت فکر نکنم دیگه

دیگه هیچ وقت از ذهنم نمی ری چون نگاه به نگاه هم می دازیم .این نگاه ارزش داره حرف داره

 (اینو تا به آخر بخون)

راز نگاهت...

من راز نگاهت را
از اینه پرسیدم
چشمان نجیبت را
از دور پرستیدم
باران شدم و چون اشک
بر عشق تو باریدم
من شمع وجودم را
به مهر تو بخشیدم
مثل گل نیلوفر
چشم تو بهاری شد
از پیش دلم آرام
رفتی و نفهمیدم
مرز دل و چشم تو
از شهر افق پیداست
من سرخی گل ها را
در خنده تو دیدم
در شهر اقاقی ها
تو پاک ترین عشقی
من راز شکفتن را
از باغ دلت چیدم
لبخند زدی آرام
بر گونه غمناکم
 من با گل لبخندت
بر حادثه خندیدم
ای کاش دو چشم تو
سر فصل افق ها بود
 آن وقت ترا هر صبح
از پنجره می دیدم
وقتی گل آرامش
در باغ دلم رویید
 گلبرگ وجودم را
بر عشق تو پیچیدم
خورشید شدی و رفتی
تا اوج شکوفایی
من از عطش عشقت
بر اینه تابیدم
تا می روی از اینجا
دل خسته و طوفانی ست
رفتی و دگر باره
از کوچ تو رنجیدم
در جاده پیچک ها
چشمم به گلی افتاد
احساس شکفتن را
از غنچه گل چیدم
چشمان تو دریایی ست
موجش گل تسکینم
به حرمت چشمانت
شب باز نخوابیدم
تو باز نفهمیدی
از عشق چه می گویم
 آرام گذشتی و
من باز نرنجیدم
از شعله عشق من
 خورشید هویدا شد
از شوق تمنایت
تا صبح درخشیدم
گم شد گل اشک من
در دشت نگاه تو
آن وقت حضورت را
در خاطره فهمیدم
ای کاش گلی می شد
لبخند پر از مهرت
تا آن گل خوشبو را
از خاطره می چیدم
در جاده احساسم
 سرگشتگی ات پیچید
آن وقت حضورت را
در کوچه دل دیدم
سرچشمه احساست
پیوند دل و دریاست
تنها من از آن احساس
پر گشتم و نوشیدم

می دونم به یادمی چون حرفت رو قبول دارم ولی به یاد داشتن کافی نیست.حرف دلتو بگو

به نظرم خیلی چیزها هست که می خوای بگی ولی نمی تونی اگر باورم داری بهم بگو

منتظرم منم حرف خیلی دارم ولی نمی دونم چرا نمی تونم بهت بگم .تا وقتی میرم شمال

نه بهت اس میدم نه زنگ  می خوام به خودم برسم از خودم به شما. راه شناخت یا همون رسیدن

به کسی به نظرم شناخت خودم آدم .توی این مددت فقط به خودم و تو فکر می کنم.

حرف دل

همیشه به درد دل اینو اون گوش می دم، ولی هیچ کس به دردهای دل من توجهی ندارد
همیشه سنگ صبور دیگران بودم، اما هیچ کس سنگ صبور من نشد
همیشه دیگران را می خندودم، ولی هیچ کس از گریه های پنهانی من خبر ندارد
هرگز نخواستم بذارم کسی گریه کنه، ولی هیچ کس حتی از من نپرسید چرا گریه می کنی
همیشه دیگران را به زندگی امیدوار کرده م، همیشه گل امید را به این و آن هدیه کرده م، اما کسی نفهمید که من خودم به زندگی امیدی دارم
هرگز نذاشتم که دوستانم در کنار من احساس تنهایی کنند، اما هیچ کس ندونست که من چقدر تنهام
برای صدای دل عزیزانم احترام خاصی قائل بودم، اما کسی صدای بلند شکستن دل مرا نشنید
هرگز نخواستم از غصه هایم برایشان بگویم، اما همیشه گوش شنوای غمهای دیگران بودم
دل پر درد من دیگر به این چیزها عادت کرده، به فریادهای خاموش ، به آرام آرام شکستن، به گریه های شب هنگام


زمزمه های دلتنگی

 

 

 

 

نزار کسی ببینه گریه هامو                      بزا پنهون کنم بغض صدام و
 آخه هیچکی نمی خواد که بخونه                     از تو نگاه من گلایه هام و
بگو تا کجا باید برم تا دل آروم بگیره          کی میتونه غم و از من بگیره
 اونی که شیشه ی دل و شکسته                   حتی سراغی از من نمی گیره
بخون تو هم صدای من آسمون                 دل خسته ام از بازیه این زمون
انگاری که دله تو رم شکستن                بغضت رو بشکن اره بارون بزن

این متن ها بدون ویرایش است و صرفا حرف دل

سلام من برگشتم زود اومدم نتونستم بمونم.دلیلشم بعدن می گم.

داشتم نوشته های بالا می خوندم  خندم گرفت گفتم به خودم عشق چی کار می کنه ادم چه حرفایی رو می زنه.

ولی حرف دلم بود قول می دم تو وبلاگم دیگه اینجوری ننویسم به نظرم خیلی بد. اون روز خیلی حالم بد بود ولی الان کنار اومد

تجربه خوبی بود . همین که حرفامو کسی شنید راحت شدم . دلم وا شد. خیلی هاتون درید میرید مدرسه خیلی ها دانشگاه من بیکارم

تا جواب کنکور بیاد البته شاید یه سفر برم شهرم یزد خیلی وقت نرفتم. دست و دلم به نوشتن نمی ره فعل و فاعل و گم می کنم وگرنه

هم براتون آپ می ذاشتم هم یه نوشته توپ بارانی در ضمن یه نکته خیلی مهم از این به بعد به من بگید پسر باران دلیلشم می گم.

دست اونیایی که معرف داشتن کامنت توپ گذاشتن درد نکنه یعنی چی  یعنی  نیومدن یه نوشته بذارن که اره ما هم امدیم.

منتظر من باشید به همتون سر میزنم. براتون حرف زیاد دارم اما خستم همین چند خط بسته تا بارانی دیگر بای.

 

 

 




کلمات کلیدی :