sms - باران باش ببار مپرس این کاسه های خالی از آن کیست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا را براى جز دنیا آفریده‏اند نه براى دنیا و راهگذارى است به جهان فردا . [نهج البلاغه]

sms

ارسال‌کننده : pedare baran در : 89/8/23 9:42 صبح

*خواب رویای فراموشی هاست ، خواب را دریابم که درآن دولت خاموشی هاست،با تو در خواب مرا لذت ناب هم آغوشی هاست... 

 *

*تمام این شب غریب تویی فقط خیال من  ،نرو  به ظلمت سکوت ، بشین توهم به یاد من (باران)

*

*صدای  باد و بارونه ، صدای شر شر آروم ناودونه، یکی داره، تو تنهایی،یه شعر تازه می خونه، صداش غمگین، خودش تنها، دلش کوچیک، غمش اندازه دنیا، دلم غمگین و بی تابه، مثل ماهی توی یک تنگ بی آبه ...

*

*آشنایی با شور و جدایی با درد و شکستن در بهت فراموشی یا غرق غرور؟

*

*روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش، در دامن سکوت به تلخی گریستم/نالان زکرده ها و  پشیمان زگفته ها، دیدم که لایق توو عشق تو نیستم .

*

*من پری کوچک غمگینی رامیشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را دریک نی لبک چوبین می نوازدآرام آرام، پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه میمیرد وسحرگاه با یک بوسه به دنیا خواهد آمد .

*

*کاش فرسودگی روحم را می دیدی وعظمت دردم وبرودت وجودم را حس می کردی شاید به این گونه باور می کردی که اجابت خواسته ات در توانم نیست...اما...

*

*دل کوچک و تنهایم می ترسد از سیاهی های رابطه و از ویرانی برج های سست محبت .

*

*خدا از بهترینا فقط یه دونه خلق کرده. دقت کردی چقدر تنهایی؟!!

*

*دیروز در آن هوای غم گرفته، بارانی شدم و برتن ملتمس لحظاتی باریدم که مرا با خود بیگانه می ساخت ...

*

*بگذار فراموش کنم، تو چه هستی جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا می گشاید در برهوت آگاهی، بگذار که فراموش کنم ...

*

*چشم من است اینکه در او خیره مانده ای، باران که بود قصه ی چشم سیاه چیست؟ در فکر این مباش که چشمان من چرا، چون چشمهای وحشی باران سیاه نیست!

*

*اینک نگاه کن! ازپشت پلک پنجره، تکرار پر ترنم باران را، و گوش کن درشب، دیگر سکوت نیست، بشنو سرود ریزش باران را ...

*

*امشب صفای گریه ی من، سیلاب ابر های بهاران است، این گریه نیست ریزش باران است ...

*

*هر زمان که فرو می برد از حد بیش، ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر، با تشویش، رنگ این شبای وحشت را تواند شست آیا از دل، باران ؟

*

*آسمان سربی رنگ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ، می پرد مرغ نگاهم تا دور، وای باران باران پر مرغان نگاهم را شست ...

*

*آه باران، ای امید جان بیداران! بر پلیدی ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم، آیا چیره خواهی شد؟

*

*شاید باز هم شبی برتشنگی سوزان خواب هایم باران ببارد .

*

*ابره خاکستری بی باران دلگیر است، و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس ! سخت دلگیر تر است .

*

*وای باران ... باران ... شیشیه پنجره را باران شست ... از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟!

*

*تو همان به که نیاندیشی به من و درد روان سوزم/که من از درد نیاسایم، که من از شعله نیفروزم ...

*

*بگذار هر دو جدا از هم و دور از هم ... منتظر بمانیم که انتظار معنی وسیعی است در جریان زندگی

*

*تو را به خاطره ها می سپارم به نغمة ی باران، من میروم اما بدان! جدایی پایان عاطفه ها نخواهد بود ...

*

*غربت را نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد همین که عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت، تو غریبی...!

*

*دریا! ما را به بال آبی خود، زورق پریشان امواجت سوار کن و در‍‍ ژرفای مبهم واسرار آمیزت فرو ببر و راه بازگشتی برایم نگذار ...

*

*تیرگی ها را به دنبال چه می کاوم؟پس چرا در انتظارش باز بیدارم؟در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟ نه ... دگر هرگز نمی آید به دیدارم!

*

*روز ها رفتند و من دیگر، خود نمی دانم کدامینم/آن من سر سخت مغرورم، یا منه مغلوب امروزم ...؟!

*

*باور نمی کنم که مرا با تو پیوستنی چنین باشد ...

                                                      *

*بعد ار آن دیوا نگی ها ای دریغ، باورم ناید که عاقل گشته ام/گوئیا اومرده در من کین چنین، خسته و خاموش و باطل گشته ام ...

*

*بعد از این  از تو دگر هیچ نخواهم، نه درودی، نه پیامی، نه نشانی، ره خود گیرم و ره بر تو گشایم، زان که دیگر تو نه آنی ... تو نه آنی .

*

*یادم آید روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب وشیرین ... توی....!

*مرا بخوان از ورای آن محبت عمیق، به همان نگاه شاد و پُر امید، سوی گرمی نگاه خود، مرا بخوان ای مسافر عزیز من!!

*

*من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها می بینم، و ندایی که به من میگوید :گرچه شب تاریک است، دل قوی دار سحر نزدیک است .

 

 




کلمات کلیدی :